برچسب : نویسنده : hastitaraneh بازدید : 44
رها کنم تا او خودش بیاید یا یکی دیگر بیاید
خیلی سخت است لامصب
خیلی درد دارد
خیلی به او وابسته ام شاید هم دلبسته
اما راست می گوید استادم
باید او را رها کنم
کاش می شد حداقل یکبار در آغوشش بکشم و بعد رهایش کنم
همه چیز را به خدا می سپارم
برایم دعا کنید شاید زین پس اینجا بنویسم
حرف های مگو...برچسب : نویسنده : hastitaraneh بازدید : 48
مگه ما از بقیه چی خواستیم؟ جز یه ذره توجه؟
حالا سوال اینجاست چرا چرا باید آدم محتاج یه ذره توجه باشه تو این مغز پوک من چی می گذره
من اون یارو رو گذاشتمش کنار
یعنی می دونید گاهی درجه رنج به حدی می رسه که آدم نمی تونه تحملش کنه
اینجور وقتا باید بذاره بره
بله باید بره
مگه ما چه قدر تحمل داریم
اینه که به نوشتن و عشق و امید نیاز دارم و کسی هم نیست اینا رو بهم بده جز خودم
آخ دلم عشق می خواد
حرف های مگو...برچسب : نویسنده : hastitaraneh بازدید : 46
که از چشای تو انگور می چینه
آخ خدایا عاشقمو و فقط تو باید این سینه منو آروم کنی
این سینه سوخته رو
کمکم کن خدایا
پناهی و امیدی جز تو ندارم
حرف های مگو...برچسب : نویسنده : hastitaraneh بازدید : 45
برچسب : نویسنده : hastitaraneh بازدید : 37
برچسب : نویسنده : hastitaraneh بازدید : 37
سلام
دیگه نمی دونم چیکار کنم
هروز و هرشب صدای بوس و...مامانم وبابام میاد حالم از این وضعیت بهم میخوره
دلم میخواد بمیرم
چی کار کنم؟
+جوابمو تو کامنت بعدی بده لطفا
هیچی من اگه بودم هر وقت اونا داشتن اینکارو می کردم پا می شدم چراغو روشن می کردم می گفتم خفه شید
از نظر من که این یه شکنجس واسه این بچه
حرف های مگو...برچسب : نویسنده : hastitaraneh بازدید : 47
برچسب : نویسنده : hastitaraneh بازدید : 49
ممنون کلمات آرام تو ام
حرف های مگو...برچسب : نویسنده : hastitaraneh بازدید : 42
چه قدر گریستم شبیه گنجشک های بی آشیان توی سرما
بی تو
حرف های مگو...برچسب : نویسنده : hastitaraneh بازدید : 59